درس و کار و دانشگاه فعلا رو هواست و تویِ یه بیکاریِ عمیقیم - ازونا که مطلقا هیچکاری نمیکنم ، حتی فکر نمیکنم - و در همین حین باید دنبالِ یکی باشم که کتابامو بخره ، سه تا کتابِ خفن نخونده دارم ، فصل آخرِ سریالمم مونده ، با خیلیا باید حرف بزنم - که نمیزنم - پیِ یوگا رو بگیرم ، یه جعبه عیدی برای فاطمه درست کنم ، وضعیت درسمو چک کنم ، بیفتم دنبال مدرک زبانم ، یه دکترِ خوب پیدا کنم و یه عالمه کارِ مفیدِ دیگه ای که میخوام یه وقتی انجام بدم و نمیدم . به قولِ خودش که تو بلاد خارجه میگفت : سَلِد اُر هِوی بِرِکفَست بالاخره که تهش بوووم :))) و اینا تنها چیزایی بود که تونست جوری بگه که منم بفهمم . Don't know how to live , Don't know how to fly , Don't know how to decide
خواستم از همه یِ مرحله ها پرت شوم
آینده تیره ، تار و درهم است
، ,یه ,کنم ,رو ,نمیکنم ,نمیدم ,، یه ,کنم ، ,میخوام یه ,یه وقتی ,که میخوام
درباره این سایت